رومینارومینا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

فرشته پاک من رومینا

4 سالگیت مبارک

  تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شكرط مادر شدم اوپاره جان شد،خدا را شکر شوق شنیدن ریخت حتی گریه اش در من لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شکر من باغبان تازه کاری بودم اما او یک غنچه زیبا و خندان شد،خدا را شکر او آمد و باران رحمت با خودش آورد گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شکر سنگ صبورم،نور چشمم،میوه قلبم شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر مادر شدن یک امتحان سخت وشیرین است دلواپسی هایم دو چندان شد،خدا را شکر !!!   پلک جهان می پرید دلش گواهی میداد اتفاقی می افتد، اتفاقی می افتد و فرشته ای از آسمان فرود آمد سوسوی  ستارگان  ...
25 اسفند 1393

جشن مهد کودک

روز چهارشنبه 6 اسفند ماه یک روز بسیار مهم و شروع یک فعالیت اجتماعی برای من بود .از چند هفته قبل تمام دوستای مهد کودکم و مربیای عزیزم شروع به تمرین کردیم برای جشن پایان سال و نشان دادن فعالیتهایی که توی مهد انجام دادیم به اولیای محترم   مربی عزیزم گفته بود باید توی خونه تمرین کنیم  منم از زمانی که میرسیدم به خونه به مامانم و بابام میگفتم باید بشینید و من شعر بخونم . خلاصه روز جشن  از صبح بیدار شدم و اماده برای رفتن به مهد کودک شدم  به مامانم گفتم موهای منو شینیون بکن که من میخوام برم جشن   مامانمم مجبور شد که خیلی با سرعت موهامو تقریبا چهل گیس بکنه قبل شروع جشن کمی تمرین کردیم مامانا و بعضی باباها اومدن و بر...
6 اسفند 1393

سفر به تايلند

    أواخر دي ماه بود كه تصميم گرفتيم بريم مسافرت ، و در اخرين روز دي ماه من و مامانم و بابام به همراه مامان بزرگ و خالم راهي سفر شديم ،از ذوق و شوقي كه داشتم أصلا خوابم نمي برد ،😍پروازمون خيلي طولاني بود چون بايد توي كشور قطر هم بايد ٢ساعت منتظر ميمونديم خلاصه بعد از ١٠ساعت رسيديم به بانكوك و٤روز بعد هم رفتيم پاتايا، جأتون خالي خيلي خوش گذشت ، باغ وحش رفتم ،معبد ، باغ و جنگلهاي زيبا ،جزيره مرجانها ، فيل سواري و٠٠٠كلي ميوه هاي خوشمزه استوائي خوردم مثل نارگيل ، 🍍آناناس و 🍌🍈٠٠٠من كه عاشق فيل سواري شدم  ،خيلي فيلهاي بزرگي بودن  بهشون موز ميداديم و اونا هم خرطومشون را بالا ميبردن واز ما تشكر ميكردند ، يه بارم وقتي سوار ف...
4 اسفند 1393
1